کراشیدن

لغت نامه دهخدا

کراشیدن. [ ک َ دَ ] ( مص ) تباه شدن کار. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). || پریشان گردیدن. ( برهان ). پریشان گردیدن و مشوش شدن خاطر. پاشیده و منتشر گشتن. ( ناظم الاطباء ). پاشیدن و آشفتن کار. مختل شدن. اختلال یافتن. ( یادداشت مؤلف ) :
بتا تا جدا گشتم از روی تو
کراشیده و خیره شد کار من.آغاجی ( از آنندراج ).|| نابود شدن. ( یادداشت مؤلف ). || خلط از سینه برافکندن بسرفه. ( یادداشت مؤلف ). غراشیدن. گراشیدن. خراشیدن. رجوع به کراشیده و همین مصادر شود.

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص ل . ) تباه شدن کار، پریشان شدن .

فرهنگ عمید

آشفته و پریشان کردن.

ویکی واژه

تباه شدن کار، پریشان شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال عشقی فال عشقی فال کارت فال کارت