چلسه

لغت نامه دهخدا

چلسه. [ چ َ س َ ] ( ص )خُرد. ( صحاح الفرس ). کوچک. مقابل بزرگ :
بنشست و یکی کاغذک چلسه برون کرد
حاصل شده از کدیه به جو جو نه به مثقال.انوری ( از صحاح الفرس ).

فرهنگ معین

(چَ سَ یا س ) (ص . ) خرد، کوچک ، مق . بزرگ .

ویکی واژه

خرد، کوچک ؛ م
بزرگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم