چرغنده

لغت نامه دهخدا

چرغنده. [ چ َ غ َ دَ / دِ ] ( اِ ) بمعنی چرغند است ، که چراغ باشد. ( برهان ). چراغ. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || چرغند. که چرغدان و چراغپایه باشد. ( برهان ). چراغپایه. ( جهانگیری ). || روده گوسفند بگوشت و مصالح آکنده را نیز گویند. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ). رجوع به چرغند شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال قهوه فال قهوه فال ارمنی فال ارمنی فال تخمین زمان فال تخمین زمان