چخیده

لغت نامه دهخدا

چخیده. [ چ َ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) بمعنی کوشیده باشد. || ستیزه کرده. || دم زده. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || دشمن شده. خصومت ورزیده. رجوع به چخ و چخیدن وچخنده شود. || پیش رفته. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(چِ دِ ) (ص مف . ) ۱ - کوشیده . ۲ - ستیزه کرده شده . ۳ - دم زده .

فرهنگ عمید

۱. کوشیده.
۲. دم زده.
۳. ستیزه کرده شده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- کوشیده . ۲- ستیزه کرده شده . ۳- دم زده .
بمعنی کوشیده باشد ٠یاستیزه کرده ٠ یا دم زده ٠ یا دشمن شده . خصومت ورزیده ٠ یا پیش رفته .

ویکی واژه

کوشیده.
ستیزه کرده شده.
دم زده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت