پشنجیده

لغت نامه دهخدا

پشنجیده. [ پ َ / پ ِ ش َ دَ / دِ ] ( ن مف ) آب و شراب و خون و امثال آن پاشیده شده. ( برهان قاطع ) :
بخنجر همه تنش انجیده اند
بر آن خاک و خونش پشنجیده اند.لبیبی ( از فرهنگ سروری ).

فرهنگ عمید

پاشیده شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال آرزو فال آرزو فال ارمنی فال ارمنی