پرماسش

لغت نامه دهخدا

پرماسش. [ پ َ س ِ ] ( اِمص ) لمس. لامسه. ببساوش. بساوش. پرواس. جَس. و رجوع به پرماسیدن شود.

فرهنگ عمید

دست مالی، لمس.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم