واخیده

لغت نامه دهخدا

واخیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) از هم جدا کرده. ( برهان ). جدا کرده. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( منتهی الارب ). || برزده. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). پشم و پنبه برزده و حلاجی کرده را گویند. ( برهان ) ( رشیدی ) ( جهانگیری ). حلاجی کرده. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). حلاجی شده. ( منتهی الارب ). زده. فلخیده. فلخمیده.حلیج. محلوج. مندوف. منفوش. شیده : تنفش ، واخیده شدن پشم و موی و پنبه. بوهة؛ صوف واخیده دوات که هنوز تر نکرده باشند. دَجر؛ واخیده نشدن. ( منتهی الارب ).
- واخیده شدن ؛ حلاجی شدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(دِ ) (ص مف . ) از هم جدا کرده .

فرهنگ عمید

ویژگی پشم یا پنبۀ حلاجی شده.

ویکی واژه

از هم جدا کرده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال اوراکل فال اوراکل فال پی ام سی فال پی ام سی فال لنورماند فال لنورماند