نغنخواد

لغت نامه دهخدا

نغنخواد. [ ن َ ن َ خوا / خا ] ( اِ ) نغن. زنیان. نانخواه.( برهان قاطع ). تخمی باشد که بر روی نان ریخته بپزند. و در دفع برودت و نفخ بغایت مفید است :
شعر مرا هرآینه از هزل چاشنی
باید بجای بلبل و گشنیز نغنخواد.سوزنی ( از جهانگیری ).

فرهنگ عمید

سیاه دانه که روی نان بزنند، زنیان، نغنخوالان، نان خواه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال انبیا فال انبیا فال تماس فال تماس فال تک نیت فال تک نیت