ناکاره

لغت نامه دهخدا

ناکاره. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) هیچکاره. ( آنندراج ). که کاره ای نیست. مقابل کاره. رجوع به کاره شود. || مردی که سست و بی دست و پا باشد. ( آنندراج ). || هر چیز که از کار افتاده باشد و دیگر به کاری نیاید. ( آنندراج ). نابکار. بی فایده. ( از ناظم الاطباء ). || ( اِمرکب ) بی حاصلی. بی کاری. معطلی. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

آنچه به کار نیاید، بیکاره، از کارافتاده، بی فایده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال انبیا فال انبیا فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت