مهربخت

لغت نامه دهخدا

مهربخت. [ م ِ ب ُ ] ( ص مرکب ) آزادکرده مهر. نجات داده مهر.در بیت ذیل تعبیری است از شراب انگوری :
از آن ماه پرورده مهربخت
که از ماه تن دارد از مهر جان
چو بر کف گرفتیش گویی مگر
همی بر سخن بشکفد ارغوان.؟ ( از تاج المآثر ).

ویکی واژه

مهر+بخت
آزادکرده‌ی مهر. نجات‌داده‌ی مهر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال حافظ فال حافظ فال پی ام سی فال پی ام سی فال قهوه فال قهوه