مفلاق

لغت نامه دهخدا

مفلاق. [ م ِ ] ( ع ص ) رجل مفلاق ؛ مرد کم مایه کمینه ناکس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || تهیدست. بی چیز. ج ، مفالیق. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - ناکس ، فرومایه ، سفله . ۲ - تهیدست ، ج . مفالیق .

ویکی واژه

ناکس، فرومایه، سفله.
تهیدست ؛
مفالی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم