معانقت

لغت نامه دهخدا

معانقت. [ م ُ ن َ / ن ِ ق َ ] ( از ع ، اِمص ) یکدیگر را در آغوش گرفتن. دست به گردن هم کردن. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). و رجوع به معانقة و ماده بعد شود.
معانقة. [ م ُ ن َ ق َ ] ( ع مص ) عِناق. دست به گردن یکدیگر کردن. ( المصادر زوزنی ). دست به گردن همدیگر افگندن به محبت و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).دست به گردن کسی کردن و با او هم آغوش شدن و به خود چسباندن و آن خاص محبت است. ( از اقرب الموارد ). || به رفتار عنق رفتن شتر و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مُ نَ قَ ) [ ع . معانقة ] (مص ل . ) دست در گردن یکدیگر انداختن .

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) دست بگردن هم انداختن یکدیگر را در آغوش گرفتن .

ویکی واژه

معانقة
دست در گردن یکدیگر انداختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشق فال عشق فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت