مزقان

لغت نامه دهخدا

مزقان. [ م ِ ] ( اِ ) مزغان. رجوع به مزغان شود.

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] موسیقی.
۲. [عامیانه] ساز موسیقی.
۳. (نظامی ) [منسوخ] دسته ای از سازهای مختلف موسیقی که در نظام با هم نواخته می شد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - موسیقی دانان . ۲- دسته ای از سازهای مختلف موسیقی که در نظام با هم نوازند . ۳ - موسیقی .
مزغان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم