مرافدت

لغت نامه دهخدا

مرافدت. [ م ُ ف َ / ف ِ دَ ] ( ع اِمص ) معاونت. یاری. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مرافدة شود : به توفیق خدای و موافقت رای و... اعانت حدس و مرافدت ذکا به جواهر زواهر الفاظ... متحلی گردانید. ( مقدمه مرزبان نامه از فرهنگ فارسی معین ). || ( مص ) معاونت کردن. یاری کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شاهد ذیل معنی قبلی و رجوع به مرافدة شود.
مرافدة. [ م ُف َ دَ ] ( ع مص ) کسی را یاری دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). همدیگر را یاری دادن و معاونت نمودن. ( منتهی الارب ). معاونت کردن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

یکدیگر را یاری دادن، معاونت کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال درخت فال درخت فال شمع فال شمع فال تماس فال تماس