متلاصق

لغت نامه دهخدا

متلاصق. [ م ُ ت َ ص ِ ] ( ع ص ) به هم پیوسته. بهم چسبنده. || متلاصقان ، در منطق دو امری باشند که یکی از ایشان مماس بر دیگری باشد بر وجهی که منتقل شود به انتقال او. ( درةالتاج جمله سوم از فن دوم ص 97 ).

فرهنگ معین

(مُ تَ ص ) [ ع . ] (اِفا. ) به هم چسبنده ، متصل ، ج . متلاصقین .

فرهنگ عمید

به هم چسبیده، متصل.

ویکی واژه

به هم چسبنده، متصل ؛
متلاصقین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم