مباغضت

لغت نامه دهخدا

مباغضت. [ م ُ غ َ ض َ ] ( ع اِمص ) ( از مباغضة عربی ) مباغضة. دشمنی کردن بایکدیگر. تباغض. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و سرائر ایشان به مباغضت و نفرت از او مایل گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و رجوع به ماده بعد شود.
مباغضة. [ م ُ غ َ ض َ ] ( ع مص ) دشمنی کردن با یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).تباغض. دشمنانگی. دشمنی یا یکدیگر. تعاطی بغضاء. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مباغضت شود.

فرهنگ معین

(مُ غَ ضَ ) [ ع . مباغضة ] ۱ - (مص ل . ) دشمنی کردن با یکدیگر. ۲ - (اِمص . ) دشمنی .

فرهنگ عمید

دشمنی.

ویکی واژه

مباغضة
دشمنی کردن با یکدیگر.
دشمنی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت