مانگلای

لغت نامه دهخدا

مانگلای. [ گ َ ] ( مغولی ، اِ ) منقلای. پیشانی باشد... ( سنگلاخ ورق 319 ). منغلای. پیشانی. جبهه. || مقدمه لشکر. مقدمةالجیش. منقلای. ( سنگلاخ ورق 319 ).

فرهنگ معین

(گَ ) [ مغ . ] (اِ. ) ۱ - پیشانی ، جبهه . ۲ - مقدمة لشکر، مقدمة الجیش .

ویکی واژه

پیشانی، جبهه.
مقدمة لشکر، مقدمة الجیش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع فال انبیا فال انبیا