غازغاز

لغت نامه دهخدا

غازغاز. ( ص ) از هم شکافته و بازشده. ( برهان ) ( آنندراج ) :
روی نشویی نکنی یک نماز
کافری ای... زنت غازغاز.
تاج بهار جامی ( از آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( صحاح الفرس ).
بپاره های خرد بریده. ترک ترک. شکاف شکاف :
صعوه در ظل همای عدل و داد پهلوان
مر عقاب ظلم را پر بردراند غازغاز.سوزنی.

فرهنگ معین

(ص . ) چاک چاک .

فرهنگ عمید

ازهم شکافته، چاک چاک.

ویکی واژه

چاک چاک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال عشق فال عشق فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت