شیونده

لغت نامه دهخدا

شیونده. [ شی وَ دَ / دِ ] ( نف )مخلوطگشته. || لرزان شده. || برهم زده شده. ( ناظم الاطباء ). || برهم زننده. آمیزنده. || لرزنده. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(وَ دَ یا دِ ) (ص فا. ) ۱ - برهم زننده ، آمیزنده . ۲ - لرزنده .

فرهنگ عمید

۱. آمیخته شونده.
۲. لرزنده.

ویکی واژه

برهم زننده، آمی‌زنده.
لرزنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال درخت فال درخت فال لنورماند فال لنورماند فال ماهجونگ فال ماهجونگ