شعبذه

لغت نامه دهخدا

( شعبذة ) شعبذة. [ ش َ ب َ ذَ ] ( ع اِمص ) شعبده. ( از ناظم الاطباء ). برخی از قبایل عرب باء کلمه را به واو بدل سازند مانند شعبذة و شعوذة. ( نشوءاللغة ص 151 ). رجوع به شعبده شود. || تردستی. حقه بازی. || نیرنگ. ( فرهنگ فارسی معین ).
شعبذة. [ ش َ ب َ ذَ ] ( ع مص ) شعبده نمودن و سحر کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر وزن و معنی شعوذة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به شعبده و شعوذة شود.

فرهنگ عمید

نیرنگ، تردستی، حقه بازی، شعبده.

فرهنگ فارسی

نیرنگ، تردستی، حقه بازی، تردست، حقه باز
۱ - ( مصدر ) تردستی کردن حقه بازی نمودن . ۲ - نیرنگ زدن . ۳ - ( اسم ) حقه بازی تردستی . ۴ - نیرنگ .
شعبده نمودن و سحر کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال حافظ فال حافظ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی