روبرگردان

لغت نامه دهخدا

روبرگردان. [ ب َ گ َ ] ( نف مرکب ) برگرداننده ٔرو. اعراض کننده. مُعْرِض. پشت کننده. روی برتابنده.
- روبرگردان نبودن از ؛ اعراض نکردن از. پشت نکردن به. رو برنتافتن : فلانی از یک بطر عرق یا یک قاب پلو روبرگردان نیست. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

آن که از کسی یا چیزی اعراض می کند، روگردان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال چای فال چای فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت