دژالود

لغت نامه دهخدا

( دژآلود ) دژآلود. [ دُ ] ( ن مف مرکب ) دژآلوده. سهمگین. خشمگین. قهرآلود. ( برهان ). خشمگین و غضبناک :
یکی شیر دژآلود است در جنگ
که دارد از مصاف شیر نر ننگ.خسروانی.ثَرملة؛ دژآلودخوردن ، یعنی بی ادب و پریشان خوردن. ( از مجمل اللغة )( از منتهی الارب ). || تندخوی. ( ناظم الاطباء ). بدخو. تندخلق.

فرهنگ معین

( دژآلود ) ( ~. ) (ص مف . ) ۱ - خشمگین . ۲ - بدخُلق ، تندخو.

فرهنگ عمید

( دژآلود ) ۱. خشم آلود، خشمگین: یکی ببر دژآلود است در جنگ / که دارد از مصاف شیر نر ننگ (خسروانی: شاعران بی دیوان: ۱۱۷ ).
۲. بدخو، تندخو.

فرهنگ فارسی

( دژ آلود ) دژ آلوده سهمگین خشمگین قهر آلود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چوب فال چوب