دامیاری

لغت نامه دهخدا

دامیاری. ( حامص مرکب ) عمل دامیار. صید. صیدکاری. شکارگری. صیادی. عمل گرفتار کردن شکار با دام و تله :
گفتا که برسم دامیاری
مهمان توام بدانچه داری.نظامی.|| ماهیگیری.

فرهنگ عمید

گرفتن و صید کردن جانوران با دام، شغل و عمل دامیار: گفتا که به رسم دامیاری / مهمان توام بدانچه داری (نظامی۳: ۴۲۸ ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم