حمحمه

لغت نامه دهخدا

حمحمه. [ ح ِ ح ِ / ح ُ ح ُ م َ ] ( ع اِ ) نباتی است یا گاوزبان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به ماده قبل شود.
حمحمه. [ ح َ ح َ م َ ] ( ع مص ) بانگ کردن اسب تاتاری وقت جو خواستن. ( منتهی الارب ). بانگ کردن بر ذون در طلب علف. ( از اقرب الموارد ). بانگ کردن اسب دروقت علف خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بانگ کردن گاو نر برای گشنی. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) بانگ اسب چون علف بیند. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ عمید

بانگ کردن چهارپایان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال ای چینگ فال ای چینگ