جبروز

لغت نامه دهخدا

جبروز. [ ج َ ] ( اِ ) خارپشت بزرگ تیرانداز را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). و با رای بی نقطه هم بنظر آمده است که بر وزن فغفور باشد. ( برهان ) ( از آنندراج ). تشی. ( شرفنامه منیری ). جانوری است خزنده که در پشتش مانند دوک خارهای سرتیزند چون کسی قصدش کند خود را بیفشاند خارهاچون تیر جهند و در اندام قاصد نشینند. ( از شرفنامه ٔمنیری ). خارپشت تیرانداز. قنفذ. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

= جوجه تیغی

فرهنگ فارسی

خارپشت بزرگ تیر انداز است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ