تهدیم

لغت نامه دهخدا

تهدیم. [ ت َ ] ( ع مص ) مبالغه هدم. ( زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( تاج المصادر بیهقی ). بسیار شکستن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شکستن بنا و ویران کردن. ( شدد للبالغة ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به هدم شود.

فرهنگ عمید

ویران ساختن بنا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال درخت فال درخت فال کارت فال کارت فال احساس فال احساس