تنبیدن

لغت نامه دهخدا

تنبیدن. [ تَم ْ دَ ] ( مص ) بمعنی لرزیدن و طپیدن و حرکت کردن باشد. ( برهان ). لرزیدن. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) ( فرهنگ رشیدی ). لرزیدن و طپیدن و بی آرام شدن. ( ناظم الاطباء ). || بمعنی کمین کردن هم هست. ( برهان ). کمین کردن و دام نهادن. ( ناظم الاطباء ). || پیچیدن و رشتن. ( ناظم الاطباء ).
تنبیدن. [ تُم ْ دَ ] ( مص ) در تداول ، افتادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || خراب شدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(تَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - جنبیدن . ۲ - فرو ریختن ساختمان .

فرهنگ عمید

۱. لرزیدن.
۲. تپیدن.
۳. فروریختن بنا.

فرهنگ فارسی

لرزیدن، تپیدن، فروریختن، جنبنده
( مصدر ) ۱- جنبیدنلرزیدن.۲ - فرو ریختن ساختمان .
در تداول افتادن یا خراب شدن .

ویکی واژه

جنبیدن.
فرو ریختن ساختمان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم