تشیخ

لغت نامه دهخدا

تشیخ. [ ت َ ش َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) خواجه و پیر شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پیرشدن. ( از اقرب الموارد ). || پیری نمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ):
شیئان عجیبان هما ابرد من یخ
شیخ یتصبی و صبی ٌ یتشیخ.( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(تَ شَ یُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) شیخ شدن ، پیر گردیدن .

فرهنگ عمید

۱. شیخ شدن، پیر شدن.
۲. خود را پیر نشان دادن.

ویکی واژه

شیخ شدن، پیر گردیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال راز فال راز فال رابطه فال رابطه فال انبیا فال انبیا