تباهانیدن

لغت نامه دهخدا

تباهانیدن. [ ت َ دَ ] ( مص ) پوسیدن کنانیدن. ( ناظم الاطباء ). || ویران کردن فرمودن. ( ناظم الاطباء ). فاسد کردن. خراب کردن. معیوب کردن. ( اشتینگاس ).

فرهنگ معین

(تَ دَ ) (مص م . ) ۱ - پوسیده کردن . ۲ - ویران کردن . ۳ - فاسد ساختن .

فرهنگ عمید

تباه کردن، ضایع کردن، فاسد ساختن.

ویکی واژه

پوسیده کردن.
ویران کردن.
فاسد ساختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال فنجان فال فنجان فال جذب فال جذب فال نوستراداموس فال نوستراداموس