تارکه

لغت نامه دهخدا

تارکه. [ رِ ک َ / ک ِ ] ( از ع ، ص ) مؤنث تارک. رجوع بتارک شود. || تارکه دنیا؛رهبانة . زن تارک دنیا.

فرهنگ عمید

= تارِک

فرهنگ فارسی

( اسم )مونث تارک.یا تارکه دنیا. زنی که از دنیااعراض کرده زاهده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی فال سنجش فال سنجش فال ورق فال ورق