بازرهیدن

لغت نامه دهخدا

بازرهیدن. [ رَ دَ ] ( مص مرکب ) نجات یافتن. رهیدن :
تنت بجان ای پسر این جان تست
بازرهد روزی از آبستنی.ناصرخسرو.گویند بگوی ترک تُرکت
تا بازرهی ز پاسبانی
تَرک چو تو تُرک نبود آسان
ترکی تو نه دوغ ترکمانی.سنائی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال امروز فال امروز