اوباشتن
اوباشتن. [ اَ ت َ ] ( مص ) اوباریدن. بلع کردن. ( ناظم الاطباء ). || پر کردن. || افکندن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) :
هست اوباشتن چه افکندن
معنی دیگرش چه آگندن.( فرهنگ منظومه ).رجوع به اوباریدن شود.
۱. انباشتن، آکندن، پر کردن.
۲. افکندن.
انباشتن، آکندن، پرکندن، به معنی افکندن هم گویند، اوباشته: انباشته
( مصدر ) انباشتن