افیوس

لغت نامه دهخدا

افیوس. [ ] ( معرب ، اِ ) خامالاتس. اشخیص. اماسن اغریا. ( یادداشت مؤلف ). ترب صحرایی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

گیاهی با ساقۀ بلند، برگ های بسیار سبز، میوه ای سیاه رنگ به اندازه خیار، گل های زردرنگ و ریشه ای شبیه ترب کوچک که در طب قدیم به عنوان داروی مُقَیی و مسهل به کار می رفته، ترب صحرایی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت