اعراص

لغت نامه دهخدا

اعراص. [ اِ ] ( ع مص ) پراکنده و مضطرب گردیدن شتران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مضطرب شدن هر چیز. ( از اقرب الموارد ).
اعراص. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَرصَة، بمعنی گشادگی میان سرای که در آن بنا نباشد و زمین سرای و جنگ گاه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عرصة شود.

فرهنگ عمید

= عرصه

فرهنگ فارسی

بمعنی گشادگی میان سرای که در آن بنا نباشد و زمین سرای و جنگ گاه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم