اسایش جو

لغت نامه دهخدا

( آسایش جو ) آسایش جو. [ ی ِ ] ( نف مرکب ) آسایش جوی. آنکه آسایش طلبد. آنکه فراغت و کاهلی دوست گیرد.

فرهنگ عمید

( آسایش جو ) ۱. آسایش طلب، آسایش خواه، آن که آسایش می خواهد.
۲. آن که دربند تن آسایی است.

فرهنگ فارسی

( آسایش جو ) ( اسم ) آنکه آسایش طلبد آنکه فراغت و کاهلی دوست دارد آسایش جو آسایش طلب .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم