یوزدار

لغت نامه دهخدا

یوزدار. ( نف مرکب ) یوزبان. ( ناظم الاطباء ). یوزبان. فهاد. ( یادداشت مؤلف ) :
وز آن پس برفتند سیصد سوار
پس بازداران همه یوزدار.فردوسی.و رجوع به یوزبان شود.

فرهنگ فارسی

یوزبان فهاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم