گزند خوردن

لغت نامه دهخدا

گزند خوردن. [ گ َ زَ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) گزندرسیده شدن. ( آنندراج ). صدمه دیدن. آسیب دیدن :
به زیر شاخ گل افعی گزیده بلبل را
نواگران نخورده گزند را چه خبر.نظیری نیشابوری ( از آنندراج ).و رجوع به گزند شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم