کوهساران

لغت نامه دهخدا

کوهساران. ( اِ مرکب ) کوهستان. کهستان. کوهسار. کهساره. ( آنندراج ). کوهستان. ( فرهنگ فارسی معین ) :
همه کوهساران پر از مرد و زن
همی آفرین خواندندی به من.فردوسی.راهرو را بال و پرواز است سختیهای دهر
کوهساران می شود سنگ فسان این سیل را.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) کوهستان : راهرو را بال و پرواز است سختیهای دهر کوهساران میشود سنگ فسان این سیل را . ( صائب )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس فال درخت فال درخت