چراننده

لغت نامه دهخدا

چراننده. [ چ َ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف ) شبان. چوپان. راعی. ( منتهی الارب ). آنکه ستوران یا گوسپندان و غیره را چراند. آن کس که حیوانات یا طیور اهلی را بچرا برد :
چماننده چرمه هنگام گرد
چراننده کرکس اندر نبرد.فردوسی.سپه دشمن او را رمه ای دان که در او
نه چراننده شبانست نه ره جوی نهاز.فرخی.

فرهنگ عمید

کسی که حیوان علف خوار را در چراگاه گردش دهد تا چرا کند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کسی که حیوان علفخوار را در چراگاه بچرا وا دارد.
شبان . چوپان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم