زبان گشادن

لغت نامه دهخدا

زبان گشادن. [ زَگ ُ دَ ] ( مص مرکب ) لب به سخن باز کردن. سخن گفتن. || آغاز گفتار کردن کودک. زبان باز کردن.
- زبان بر کسی گشادن ؛ درباره او غیبگویی کردن. غیبت او را کردن :
جهاندار نپسندد این بد ز من
گشایند بر من زبان انجمن.فردوسی.رجوع به زبان شود.

فرهنگ فارسی

لب به سخن باز کردن زبان بر کسی گشادن غیبت او را کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم