چاره راست کردن

لغت نامه دهخدا

چاره راست کردن. [ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تدبیر کردن. در صدد اصلاح کاری برآمدن :
چو شیرین دید کایشان راستگویند
به چاره راست کردن چاره جویند.نظامی.

فرهنگ فارسی

تدبیر کردن . در صدد اصلاح کاری بر آمدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم