مالامال کردن

لغت نامه دهخدا

مالامال کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پر کردن. لبریز کردن. رجوع به مالامال شود.

فرهنگ فارسی

پر کردن لبریز کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم