غبار شستن. [ غ ُ ش ُ ت َ ] ( مص مرکب ) و غبار فروشستن. گرد بر طرف کردن و زدودن. || مجازاً تیرگی و افسردگی از دل بیرون راندن : چو دستت دهد مغز دشمن برآر که فرصت فروشوید از دل غبار.سعدی.که میشوید غبار کلفت از دل عندلیبان را در آن گلشن که گل از خون خود رخسار میشوید.صائب.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - شستن گرد و غبار برطرف کردن غبار . ۲ - زدودن اندوه از دل .