سبز اخور

لغت نامه دهخدا

( سبز آخور ) سبز آخور. [ س َ خُرْ ] ( اِ مرکب ) آنجا که آب و گیاه بسیار باشد. کنایه از جایگاه نعمت فراخ و روزی گشاده. ( گنجینه گنجوی ) :
که او را شه چینیان داده بود
ز سبز آخور چینیان زاده بود.نظامی.|| آنجا که مردم بیشتر تمتع برند. ( مؤلف ). || کنایه از آسمان. ( آنندراج ). رجوع به سبز آخر شود.، ( سبزآخور ) سبزآخور. [ س َ خُرْ ] ( ص مرکب ) مراد اسبانی اند که بطریق دعا و ثنا آنها را بسبزآخوران یاد کرده و میتوان گفت که اسبانی باشند که آنها را بر خوید بندند یا برای خوید دادن معین کنند. ( آنندراج ) :
طویله زدند آخور انگیختند
بسبزآخوران بر علف ریختند .نظامی.

فرهنگ عمید

( سبزآخور ) ۱. آخوری که در آن علف سبز برای چهارپایان ریخته باشند.
۲. جایی که آب و علف بسیار باشد.
۳. [مجاز] آسمان.

فرهنگ فارسی

( سبز آخور ) مراد اسبانی اند که بطریق دعا و ثنا آنها را بسبز آخوران یاد کرده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی