رصد راندن

لغت نامه دهخدا

رصد راندن. [ رَ ص َ دَ ] ( مص مرکب ) رصدبانی کردن. رصد گرفتن. ( از یادداشت مؤلف ) :
شناسایی که انجم را رصد راند
از آن تخت آسمان را تخته برخواند.نظامی.

فرهنگ فارسی

رصد بانی کردن رصد گرفتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب