دور برداشتن

لغت نامه دهخدا

دور برداشتن. [ دَ / دُو ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) به دور در آمدن. حرکت دورانی پیدا کردن همچنانکه چرخی به پیروی از محرکی. || مسلسل حرف زدن. پیاپی کار کردن. گرم شدن ( در حرف یا کار ) و بی اختیار در امری غلو و مبالغه کردن و مطلبی را کش دادن. ( فرهنگ لغات عامیانه ): امروز چرا دور برداشته ای ؛ اینهمه حرف می زنی. چرا دور برداشته ای اینقدر دنبال مال دنیا می گردی. ( فرهنگ عوام ).

فرهنگ فارسی

به دور در آمدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت