دهن گشادن

لغت نامه دهخدا

دهن گشادن. [ دَ هََ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) دهان گشادن. دهان باز کردن. گشودن دهان خود یا دیگری. ( یادداشت مؤلف ). || کنایه است از لب به سخن گشادن. زبان گشادن. باز کردن دهان گفتن را. ( یادداشت مؤلف ) :
عجب نیست گر کودکی بی زبان
به لفظ می اول گشاید دهان.ظهوری ( از آنندراج ).- دهن از هم گشادن به گفتن ؛ دهان باز کردن برای سخن گفتن :
تا نیک ندانی که سخن عین صواب است
باید که به گفتن دهن از هم نگشایی.( گلستان ).

فرهنگ فارسی

دهان گشادن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم