دهان دره

لغت نامه دهخدا

دهان دره. [ دَ دَرْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) دهن دره. فنجا. بیاستو. هاک. باسک. پاسک. فاژ. خامیازه. خامیاز. ثوباء. تثاؤب. ثأب. بازشدن دهان به صورتی خاص بی اراده و آن علامت خواب یا بعضی امراض عصبی باشد. ( یادداشت مؤلف ). خروق. خمیازه. ( از منتهی الارب ). خمیازه را گویند و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و بسیاری خمار کیف و کاهلی. ( برهان ) ( لغت فرس اسدی ). فاژه و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و خمار. ( آنندراج ). و رجوع به دهن دره و مترادفات کلمه شود.

فرهنگ معین

( ~. دَ رِ )(اِمص . ) ۱ - گشودن دهان به سبب غلبة خواب یا خماری یا تنبلی . ۲ - خمیازه .

فرهنگ عمید

= دهن دره

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گشودن دهان بسبب غلبه خواب یا خماری و یا تنبلی . ۲ - خمیازه .
خمیازه

ویکی واژه

گشودن دهان به سبب غلبة خواب یا خماری یا تنبلی.
خمیازه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال احساس فال احساس فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال حافظ فال حافظ