دبدبه زدن

لغت نامه دهخدا

دبدبه زدن. [ دَ دَ ب َ / ب ِ زَ دَ] ( مص مرکب ) طبل زدن. دهل و نقاره زدن. طبلک زدن.
- دبدبه بندگی زدن ؛ آشکارا و برملا اظهار بندگی کردن :
با فلک آن دم که نشینی به خوان
پیش من افکن قدری استخوان
کآخر لاف سگیت میزنم
دبدبه بندگیت میزنم.نظامی.- دبدبه کسی در آسمان چهارم زدن ؛ ازو سخت به بزرگی و جلال یاد شدن. آوازه شکوه و بزرگی او عالمگیر شدن : دبدبه تو در آسمان چهارم میزنند. ( اسرارالتوحید چ بهمنیار ص 127 ).

فرهنگ فارسی

طبل زدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال جذب فال جذب فال مکعب فال مکعب