خردل بری

لغت نامه دهخدا

خردل بری. [ خ َ دَ ل ِ ب َرْ ری ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حَرْشاء.لبسان. ایهقان. جرجیری بری. ( یادداشت بخط مؤلف ). در تحفه حکیم مؤمن چنین آمده است : گیاه او را بترکی قچی نامند حرارتش کمتر از بستانی مفتت حصاة و جالی جلد و جهة سرفه مزمن نافع و مقوی ذهن و ضماد او با ماست جهت سعفه مجرب و در سایر افعال مثل بستانیست.

فرهنگ فارسی

حرشائ لبسان ایهقان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال لنورماند فال لنورماند فال راز فال راز فال ماهجونگ فال ماهجونگ